محل تبلیغات شما

شرجی کلمات



چشم در چشم شما مرگ به شهر آمده است
چون شبح جغد بد آهنگ به شهر آمده است

مردمان! لشکر نامرئی  ویروس  مغول
فوج در فوج پی جنگ به شهر آمده است

قاتلی آمده  صد قاتل زنجیره ای است
قاتلی بی اثر و رنگ به شهر آمده است

داستان نیست که یک عکس ز قاتل بزنند
کور یک چشم کمی لنگ به شهر آمده است !

قاتلی کوچک و مرموز و خطرناک و نهان 
یک نشانش نفس تنگ، به شهر آمده است

نا امیدم ز مدیران و وکیلان همه ناز
دشمن اینگونه هماهنگ به شهر آمده است

ظرف یک هفته زمین را زده بر هم همه مات
فکر کردند که چلمنگ به شهر آمده است

گر چه سخت است بمان خانه دعا کن برود
قاتل مست که دلسنگ به شهر آمده است 

بارالها شر ویروس خودت کم بنمای
بد به دلها زده ،بد ،انگ به شهر آمده است 

بار الها شر این لشکر ویروس بکن
لشکری را که سر جنگ به شهر آمده است 

علیرضا نجفی
فروردین ۹۹


بیا در این شب عید ولایت به لبها چون گل لبخند باشیم به کام تلخ خلق مردم یا علی گو چنان نقل و نبات و قند باشیم علیرضانجفی مرداد۹۹ خدار را شکر حیدر شد امامم علی شاه جهان شد من غلامم منم درویش مسکینی که شاهم علی داده به عشقش این مقامم علیرضانجفی مرداد۹۹
بی تکلف، مهربان و ماه بود او طبیبی عاشق و آگاه بود دکتری دلسوز و استاد تمام با مریضان همدل و همراه بود همچنان سرو کهنسالی بزرگ سایه اش آرامش و دلخواه بود مرشد کلِّ طبیبان جوان او دلیل و رهنمای راه بود اعتبار شهر ما اهواز یان پیر دانشمند دانشگاه بود
آه از وقتی جوانی می رود در کام مرگ آه از وقتی که می نوشد جوانی جام مرگ آه از وقتی که با پاییز می آید دریغ گم شده در باد و بوران ناگهان پیغام مرگ قدر گل را دیر فهمیدن از عادتهای ماست صبح بودن می شود معنا فقط با شام مرگ آه از آن لبخند معصومی که در خاک آرمید آه از آن نامی که ناگه می شود هم نام مرگ علیرضا نجفی آذر ۹۹

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سرفصل تدریس اخبار ادیان و مذاهب